کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۴/۰۵/۰۲
    .
  • ۰۴/۰۵/۰۲
    .
  • ۰۴/۰۴/۲۱
    .
  • ۰۴/۰۴/۱۱
    .
  • ۰۴/۰۳/۱۷
    .

آخرین نظرات

.

چهارشنبه, ۴ اسفند ۱۴۰۰، ۰۸:۲۵ ق.ظ

در این زندگی‌ای که کردم، هیچ‌وقت درست و حسابی احساس شکست نکرده بودم تا امروز که در خیال خودم اقلاً سر تا به پا بازنده‌ام. من به درستی مستحق عقوبتم و آنچه حقم است دارد مو به مو به سرم می‌آید. فقط امیدوارم، بسیار امیدوارم که لحظۀ آخر، قبل از نابودی نهایی به من رحم شود، چرا که در خیال خودم دست کم، شایستۀ چنین رحمی هستم، همان‌قدر که شایستۀ عقوبتم. 

آنچه دربارۀ شما به فکرم رسیده بود، ظاهراً تعبیرش مال چنین روزی است. این که شما آیین قربانی کردن را بلدید. و ظاهراً که بلدید، بی‌عیب و نقص. و بر خلاف قضاوت اولیه‌ام دربارۀ شما، آرام و بی‌عجله. 

دست و پایم بسته است و می‌بینم که یک آواری ریز ریز دارد روی سرم می‌ریزد و می‌روم که تا آخر عمر -عمری اگر باشد- با چشم‌های باز این زیر مدفون شوم. مگر آنکه در همین لحظات آخر پایم باز شود و فرصت فرار پیدا کنم. و این دیگر تصمیم شماست. 

۰۰/۱۲/۰۴
عرفان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی