کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۴/۰۵/۰۲
    .
  • ۰۴/۰۵/۰۲
    .
  • ۰۴/۰۴/۲۱
    .
  • ۰۴/۰۴/۱۱
    .
  • ۰۴/۰۳/۱۷
    .

آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گل» ثبت شده است

1

در عمق کاغذ

آیینه ای هست

که در آن نگاه می کنم

و صورتم را می نویسم

 

2

به جستجوی گلی خواهم رفت

که نام ندارد

آن را خواهم چید

و برای تو خواهم آورد

شاید که تو

نام آن گل بوده باشی

 

3

در تاریکی

شمعی می افروزم

تا تو را ببینم

آن گاه چشم هایم را می بندم

و صبر می کنم

تا شمع، تمام شود

وقتی که چشم هایم را باز کنم

اتاق

روشن خواهد بود

 

۲ نظر ۲۷ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۰۲
عرفان