کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما می‌روم تا او را بیدار کنم.
شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.
امّا عیسی درباره‌ی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب می‌گوید. آن‌گاه عیسی به‌طورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.

(یوحنا ۱۴-۱۱:۱۱)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۳/۰۹/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۹/۲۳
    .
  • ۰۳/۰۹/۲۳
    .
  • ۰۳/۰۹/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۹/۱۵
    .
  • ۰۳/۰۹/۰۶
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۸/۱۲
    .

آخرین نظرات

  • ۲۴ آذر ۰۳، ۰۹:۱۳ - عرفان پاپری دیانت
    ۲۴۲

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گل» ثبت شده است

1

در عمق کاغذ

آیینه ای هست

که در آن نگاه می کنم

و صورتم را می نویسم

 

2

به جستجوی گلی خواهم رفت

که نام ندارد

آن را خواهم چید

و برای تو خواهم آورد

شاید که تو

نام آن گل بوده باشی

 

3

در تاریکی

شمعی می افروزم

تا تو را ببینم

آن گاه چشم هایم را می بندم

و صبر می کنم

تا شمع، تمام شود

وقتی که چشم هایم را باز کنم

اتاق

روشن خواهد بود

 

۲ نظر ۲۷ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۳۲
عرفان پاپری دیانت