تجربه ی شخصی ام تا به امروز می گوید: کیفیت اجتناب ناپذیر حضور، مقطع بودن و بریدگی است. به همین خاطر است شاید که زبانِ شعر، لکنت است.
مسیر... هیچ مسیری مسیر حقیقی نیست. مسیرها تنها به سوی حقیقت اند. و حقیقت جز در گودال ها و چاه ها رخ نمی نماید. کاری که می کنیم این است: در مسیر درست گام برمی داریم. به زمین نگاه نمی کنیم و حفره ها را نمی بینیم. تنها به ناگاه درآن ها فرومی رویم. و تا وقتی بیرون نیامده ایم در معرض خدا هستیم و از آن خدا برای باقی مسیر ذخیره می کنیم.
اما حضورِ مدام آیا وجود دارد؟ و آیا انسان تا کنون توانسته تجربه اش کند؟ چگونه می توان همیشه در یک گودال حضور داشت و اسیرش نشد؟
" شیخ اندرین فکرت فرو رفت و پس از تأمل بسیار سر بر آورد و گفت نشنیده ای که خواجه عالم(ع) گفت «لی مَعَ اللهِ وَقتٌ لا یَسَعنی فیه مَلَکٌ مقربٌ و لا نَبیٌ مُرسَل» و نگفت علی الدوام. وقتی چنین که فرمود به جبرئیل و میکائیل نپرداختی و دیگر وقت با حفصه و زینب در ساختی. مشاهدة الابرار بَیْن التجلّی وَ الاِستتار مینماید و میرباید."
گلستان سعدی، باب دوم، حکایت نُه
مسیر... هیچ مسیری مسیر حقیقی نیست. مسیرها تنها به سوی حقیقت اند. و حقیقت جز در گودال ها و چاه ها رخ نمی نماید. کاری که می کنیم این است: در مسیر درست گام برمی داریم. به زمین نگاه نمی کنیم و حفره ها را نمی بینیم. تنها به ناگاه درآن ها فرومی رویم. و تا وقتی بیرون نیامده ایم در معرض خدا هستیم و از آن خدا برای باقی مسیر ذخیره می کنیم.
اما حضورِ مدام آیا وجود دارد؟ و آیا انسان تا کنون توانسته تجربه اش کند؟ چگونه می توان همیشه در یک گودال حضور داشت و اسیرش نشد؟
" شیخ اندرین فکرت فرو رفت و پس از تأمل بسیار سر بر آورد و گفت نشنیده ای که خواجه عالم(ع) گفت «لی مَعَ اللهِ وَقتٌ لا یَسَعنی فیه مَلَکٌ مقربٌ و لا نَبیٌ مُرسَل» و نگفت علی الدوام. وقتی چنین که فرمود به جبرئیل و میکائیل نپرداختی و دیگر وقت با حفصه و زینب در ساختی. مشاهدة الابرار بَیْن التجلّی وَ الاِستتار مینماید و میرباید."
گلستان سعدی، باب دوم، حکایت نُه
۰ نظر
۱۸ مهر ۹۵ ، ۱۱:۳۶