کهف

برای دوباره نامیدن اشیاء

کهف

برای دوباره نامیدن اشیاء

این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما می‌روم تا او را بیدار کنم.
شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.
امّا عیسی درباره‌ی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب می‌گوید. آن‌گاه عیسی به‌طورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.

(یوحنا ۱۴-۱۱:۱۱)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۲/۱۲/۱۸
    .
  • ۰۲/۱۲/۰۹
    .
  • ۰۲/۱۲/۰۷
    .
  • ۰۲/۱۲/۰۵
    .
  • ۰۲/۱۲/۰۴
    .
  • ۰۲/۱۲/۰۲
    .
  • ۰۲/۱۱/۲۸
    .
  • ۰۲/۱۱/۲۳
    .
  • ۰۲/۱۱/۲۳
    .

آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سینمای شعر» ثبت شده است

تئورما تئورما تئورما. زیباییِ این تمثیل نفس‌ام را بند آورده. دو شب است مثلِ یک حبابِ گداخته گیرکرده تویِ سینه‌ام. دل‌ام می‌خواد یکی را پیدا کنم بگویم چه دیده‌ام. دو شب است دارم دورِ خودام می‌چرخم. دل‌ام می‌خواهد شریک‌اش شوم با کسی و بی‌هوده‌ست. هیچ چیز نمی‌شود گفت. نوجوان شده‌ام. زنِ لختی را انگار دیده‌ام و برافروخته‌‌ام و نقشِ بدن‌اش تویِ چشم‌ام حک شده و به هیچ کس نمی‌توانم بگویم چه دیده‌ام. نمی‌شود تن را برایِ کسی گفت. یک زنِ لخت است دیگر. چیزی نیست. همه‌تان دیده‌ایداش. اما او زیباست. زیبایِ برهنه را چه‌طور می‌شود گفت؟
چه‌قدر پریشان می‌گویم. چه قدر هول‌ام.
جدا کار کشیده به جسم‌ام. به تئورما که فکر می‌کنم واقعاً تن‌ام گره می‌خورد. مثلِ وقتی که مدتی طولانی نفسِ‌مان را حبس می‌کنیم.

خدایا شکرات. شکر که تو خودات را این‌گونه شهوتناک آشکار می‌کنی. خدایا تو ما را با میلِ لمسِ خودات هلاک می‌کنی.
ای زیبا. زیبایِ هوسناک.
پیرنگِ روشن. خطوطِ نور. زبان. نوکِ پستانِ زنی را حریص لیسیدن. اسکلت. اسکلتِ تمثیل. لیسیدنِ لغت به لغت. 

که بیا های! ما شکارِ توایم.
۱ نظر ۰۴ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۱۵
عرفان پاپری دیانت