کهف

برای دوباره نامیدن اشیاء

کهف

برای دوباره نامیدن اشیاء

این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما می‌روم تا او را بیدار کنم.
شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.
امّا عیسی درباره‌ی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب می‌گوید. آن‌گاه عیسی به‌طورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.

(یوحنا ۱۴-۱۱:۱۱)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۳/۰۱/۲۱
    .
  • ۰۲/۱۲/۱۸
    .
  • ۰۲/۱۲/۰۹
    .
  • ۰۲/۱۲/۰۷
    .
  • ۰۲/۱۲/۰۵
    .
  • ۰۲/۱۲/۰۴
    .
  • ۰۲/۱۲/۰۲
    .
  • ۰۲/۱۱/۲۸
    .

آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استنلی کوبریک» ثبت شده است

این ترم برای تکلیف درس زبان فارسی و آیین نگارش۲ باید مقاله‌ای می‌نوشتم. سبب خیری شد که به سراغ یکی از ایده‌های قدیمی‌ام بروم و البته یکی از فیلم‌های مورد علاقه‌ام را دوباره ببینم. این مقاله درباره‌ی به کار گیری تکنیک اغراق در فیلم Eyes wide shut کوبریک است. متنش را اینجا می‌گذارم.


غرق نه شناور در اغراق [مقاله]

۰ نظر ۲۲ خرداد ۹۶ ، ۰۲:۰۶
عرفان پاپری دیانت

آورده اند که در عهد مستقبل، فضاگردی به مریخ در، کِنتی کشید. پس به زمین بازگشت و در حلقه ی دوستان نشست و مجالست آغاز کرد و درب سخن باز که بسی در جهان بگشتم و عجایب بسیار دیدم و غرایب بی شمار شنیدم و به هرکجا طرفه ای یافته و از هر طرفه تمتعی برگرفته و نادرتر از همه آن کِنتی بود که بر زمین احمر مرّیخ کشیدم.

فی الجمله بگفتندش که دکمه ی آن فشردی؟ گفت نه. گفتند یاللعجب! به مرّیخ رفتی و کِنتی کشیدی و دکمه اش نفشردی؟ و این خلاف رای اولوالالباب است و قول حکما که گفته اند: الدکمة الکِنتُ کمثل التکبیر فی الصلاة


یکی روز در راه لقمان پیر

بگفتا به فرزند کای دلپذیر

بیا و دمی روی استر نشین

که راهی درازست و سخت و خطیر

یکی یکی دید و در دم خروشید و گفت

پسر بین به جهل جوانی اسیر

چو بشنید این را پسر شد غمین

بیامد هم از زین استر به زیر

پدر برنشست و همان دم یکی

به فریاد گفتا هان ای حقیر

تو بر خر سواری و در راحتی

پیاده ست در راه طفل صغیر

نگردی تو آسوده از گفت خلق

اگر خود گدا باشی و یا امیر

«اگر راست می خواهی از من شنو»

تو حرف کسان را به ... ات مگیر1


آورده اند که پاس خاطر یاران را دگرباره به مرّیخ شد و کِنتی بیفروخت و دکمه اش در دم بفشرد.

مصراع

دکه ی کنت همچو خال نگار


گویند که پُکی زد و برون نتوانستی داد و او را نفس تنگ شد و جان بداد. که حکما گفته اند: دود چون فرو رود ممدّ حیات است و چون برآید مفرّح ذات.  و آن سیه روز از بخت بد نه ذاتش فرحی یافت و نه حیاتش امتدادی. و این بود حکایت آن فضاگرد نگون بخت که گوش به یاوه ی یاران داد و در هلاک خویش شد.

اما قصد گوینده نه حکایت آن فضاگرد که شرح حال آن کِنت بود که گفته آید انشاءالله. آورده اند که آن کِنت نیم کشیده در گیتی رها شد و گویند که صدسال تمام گرد جهان بگشت و ناهید و بهرام و تیر و کیوان را درنوردید و از کهکشان های بسیار بگذشت و در سیاره ای دور که نام آن جز خدای تعالی نداند و حال آن برکس معلوم نیست، رسید به سنگ حکمت. و آن سنگی ست سیاه و بس بلند که حکما ذکر آن بسیار کرده اند و یکی از آن جمله ابن احمد طوسی در کتاب عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات به فصل عجایب سنگ ها. و دیگر استنلی بن یعقوب الکوبریک در اسرارالعالم که گفته است تمیز اجداد آدم از سایر بهایم و وحوش و طیور را سبب آن سنگ بوده است و الله اعلم.

و رودکی فرماید:

مردمان بخرد اندر هر زمان

راز دانش را به هرگونه زبان

گرد کردند و گرامی داشتند

تا به سنگ اندر همی بنگاشتند


و من گویم:

ای ذات پاک و روشنت هردم به جلوه ای

هرساعتی دگر شودت شکل و طرح و رنگ

گه همچو آب در همه عالم روان شوی

گه سخت و سرد می روی اندر میان سنگ


و آن کنت خُرد چون چشمش به جمال سنگ افتاد؛ نعره ای زد و در دم دود شد به تمامی. و گویند که از میان آن دود، برگی عظیم پدید آمد و به آتش معرفت باری تعالی افروخته گشت و این همه از لطف حق بود.

و اما سبب ذکر این حکایت آن بود که بدانی بسیارند مقبلان که به طرفة العینی در بلا افتند و سیه روز شوند و نیز حقیران و خردمایگان که به مدد آسمان و مساعدت دور زمان، قدر یابند و جاه و جلالشان فزون شود. دیگر آن که از اتفاق وحید، آثار کثیر خیزد و هلاک آن فضاگرد و برگ گردیدن آن کنت را سبب فشردن دکمه ای بود.



1. نسخه ی اساس افتادگی دارد و در پ و ل شخم ذکر شده. مطابق نسخه ی چاپ بمبِیی چشم هست و الله اعلم بالصواب.



۲ نظر ۱۷ مهر ۹۵ ، ۱۱:۵۲
عرفان پاپری دیانت